برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کانون فرهنگی وهنری کریم اهل بیت شهر سلامی و آدرس kanoonemamhassan24.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
معمولاً توی چادر فرماندهی هفت – هشت نفر بیشتر نمیخوابند. ولی توی چادر آقای پایدار اینقدر افراد مختلف جمع میشدند که دیگر جای سوزن انداختن هم باقی نمیماند. شاید نزدیک ۳۰ نفر توی چادر ایشان میخوابیدند.
در این عملیّات ما خیلی اطلاعاتی عمل کردیم. کل افرادی که از جریان عملیّات خبر داشتند، چند نفر بیشتر نبودند. همه طوری عمل میکردند که هیچ کس بویی نبرد. در این میان وظیفهی نصر اللهی از همه دشوارتر بود. او باید ۲۵۰ قایق را ظرف مدّت چند روز طوری از اهواز به منطقه منتقل میکرد و آنجا آنها را استتار میکرد که حتّی نیروهای خودی هم متوجّهی این انتقال نشوند. و این در حالی بود که بخش عمدهای از مسیر از دارخوین تا پشت نخلستانهای بهمنشیر به بعد در دید دشمن بود.
نصراللهی تدبیر جالبی کرده بود. سه – چهار رانندهی کار کشته مثل نصر الله جهانشاهی انتخاب کرده بود و روی تریلیها را چادر کشیده بودند. روزها قایقها را بار میکردند و روی آنها را چادر میکشیدند. شبها آنها از کنار ساحل راه میافتادند و میرفتند به سمت جادهی اهواز – خرمشهر، بعد دور میزدند و برمیگشتند به طرف جادهی طلائیه و از روی پل جدید که شبانه زده شده بود، میرفتند به سمت اروند. و قایقها را در نهرها مخفی میکردند. به طوری که صبح هیچ اثری از قایقها معلوم نبود. آنها طوری استتار شده بودند که تا نمیرفتی و روی آنها خم نمیشدی و با دقت نگاه نمیکردی، نمیتوانستی قایقها را پیدا کنی.[۱]
فرماندهی و مدیریّت،شهید محمّد نصراللهی، ص ۴۵ و ۴۶٫
با حملهی بچّهها خط شکسته شد. اگرچه به خاطر خیانت جاسوسان عدهی زیاد شهید شدند، ولی نیروهای گردان ما آنطور عمل کردند که از یک گردان خط شکن انتظار میرفت. هر وقت به یاد میآورم که چطور خالصانه و عاشقانه جلو میرفتند، از خودم میپرسم: «آیا باز هم میتوانم با چنین مردان و انسانهای عاشقی رو به رو شوم. آنهایی که جانشان را کف دستشان میگذاشتند و جلو میرفتند؟»
مسؤول تدارکات از جا بلند شد. رنگ از صورتش پریده بود. علی به دستهای لرزان او نگاه کرد:
- برادر باقری به خدا من تقصیری ندارم.
حسن با ناراحتی رو به او کرد و گفت: «شما تقصیری ندارید؟ پس چه کسی مقصر است؟ لابد بچّههای رزمنده مقصرند که اهدایی خانوادهها را تحویل نمیگیرند.»
- برادر باقری به خدا هر وقت ما به این بچّهها کمپوت دادیم، دیدیم آبش را میخورند و میوهاش را میاندازند دور. خُب برادر جان، این اسراف است. من هم تصمیم گرفتم که دیگر به آنها کمپوت ندهم.
به وبلاگ من خوش آمدیداین وبلاگ در راستای انتشار فعالیتهای فرهنگی ،هنری ،قرآنی ، اعتقادی، دینی ومذهبی ، تربیتی کانون فرهنگی وهنری امام حسن مجتبی شهر سلامی ایجاد وراه اندازی شده است